دمساز. هم آواز. موافق. (یادداشت مؤلف). دو تن که یک اندیشه و یک آهنگ دارند: که چندان سپه کرد آهنگ من هم آهنگ این نامدار انجمن. فردوسی. در این پرده با آسمان جنگ نیست که این پرده با کس هماهنگ نیست. نظامی. در این پرده گر سازگاری کنی هم آهنگ را به که یاری کنی. نظامی. گر سیاه است و هم آهنگ تو است تو سفیدش خوان که همرنگ تو است. مولوی
دمساز. هم آواز. موافق. (یادداشت مؤلف). دو تن که یک اندیشه و یک آهنگ دارند: که چندان سپه کرد آهنگ من هم آهنگ این نامدار انجمن. فردوسی. در این پرده با آسمان جنگ نیست که این پرده با کس هماهنگ نیست. نظامی. در این پرده گر سازگاری کنی هم آهنگ را به که یاری کنی. نظامی. گر سیاه است و هم آهنگ تو است تو سفیدش خوان که همرنگ تو است. مولوی
همراه. (غیاث) : خروشان گاودم با او به یک جا چنان چون دو سراینده به هم پا. فخرالدین اسعد. وهم در سرعت گمان دارد که او هم پای اوست وهم همراهی ّ هم پا برنتابد بیش از این. خاقانی
همراه. (غیاث) : خروشان گاودم با او به یک جا چنان چون دو سراینده به هم پا. فخرالدین اسعد. وهم در سرعت گمان دارد که او هم پای اوست وهم همراهی ّ هم پا برنتابد بیش از این. خاقانی